چهل سخن از امام حسین علیه السلام
از ستم کردن بر آن کسی که جز خدا کسی را ندارد، دوری کنید.
نیاز مردم به شما به خاطر نعمتهایی است که خدا به شما داده است. پس از آنها نگران و روگردان نباشید.
گفتگوی علمی، نطفه ازدیاد فهم است.
تجربة بسیار آموختن، مایه افزایش عقل است.
همنشینی با خردمندان، نشانه آمادگی برای پذیرش است.
جدال با مردم تنگ اندیش نشانة نادانی است .
کسی که بخشنده باشد، بزرگ شود و هر که تنگ نظر باشد،خوار میگردد.
با گذشتترین مردم کسی است که در عین توانایی چشم پوشی کند.
گزیده گویی و دانستن راه و روش گفت و گو از نشانههای دانشمند است.
قومی خدا را به امید پاداش نیایش میکنند. این عبادت بازرگانان است. گروهی از روی ترس، بندگی میکنند. این نوع بندگی مخصوص بردگان است. مردمی خدا را از باب سپاس نعمتهای او ستایش میکنند. این روش آزادگان است.
17 سخنى از حضرت علی ( ع )
در وصف کسانى که داورى میان مردم را به عهده مىگیرند و شایان آن نیستند .
دشمنترین مردم در نزد خدا ، دو کس باشند . یکى آنکه خداوند او را به حال خود رها کرده ، پس ، از راه راست منحرف گشته است ، به سخنان بدعتآمیز دلبسته و مردم را به ضلالت فرا مىخواند . فریبى است براى کسى که بدو فریفته شود . از راه هدایتى که پیشینیانش به پیش پاى گشاندهاند ، رخ بر مىتابد و کسانى را که در ایام حیاتش یا پس از مرگش به او اقتدا مىکنند ، گمراه مىسازد . بار خطاهاى دیگران بر دوش کشد و در گرو خطاى خود باشد . دیگرى ، کسى است که کولهبار نادانى بر پشت گرفته و در میان جماعت نادانان امت در تکاپوست . در ظلمت فتنه و فساد جولان دهد و ، همانند کوران ، راه اصلاح و آشتى را نمىبیند . جمعى که به ظاهر آدمىاند ، او را دانشمند خوانند و حال آنکه در او دانشى نیست . آغاز کرده و گردآورده ، چیزى را که اندکش از بسیارش بهتر است . خویشتن را از آبى گنده سیراب کرده و بسا چیزهاى بىفایدت که در گنجینه خاطر خود نهان دارد . در میان مردم به قضاوت نشست و بر عهده گرفت که آنچه را که دیگران در شناختش درماندهاند برایشان آشکار سازد . اگر با مشکل و مبهمى رویاروى گردد ، براى گشودن آن سخنانى بیهوده از رأى خویش مهیا کند ، که آن را کلامى قاطع پندارد و بر قامت آن جامهاى مىبافد ،
در سستى ، چونان تار عنکبوت . نداند رأیى که داده صواب است یا خطا . اگر صواب باشد ، بیمناک است که مبادا خطا باشد . و اگر خطا باشد ، امید مىدارد که آنچه گفته صواب باشد . نادانى است ، در عین نادانى ، دستخوش خبط و خطا ، و با این حال ، بر اشترى سوار است که آن هم پیش پاى خود نبیند . هرگز در علمى حکم قطعى نراند .
روایات را بر باد مىدهد آنسان که گیاه خشک را بر باد دهند . به خدا سوگند ، توانایى آن ندارد که درباره آنچه بر او وارد مىشود حکمى صادر کند . شایسته مسندى که بر آن نشسته است نباشد . و نمىپندارد که دیگران را در چیزى که خود بدان جاهل است دانشى باشد و نمىبیند که آن سوى آنچه او بدان دست یافته دیگرى را رأى و نظرى بود . اگر مطلبى بر او پوشیده ماند کتمانش کند ، زیرا به جهل خود آگاه است .
خونهاى به ناحق ریخته ، از جور او فریاد مىآورند . میراثهاى بناحق تقسیم شده از ظلم او مىنالند . به خداوند شکوه مىکنم از مردمى که در جهل زیستند و در ضلالت مردند . در نظر آنان هیچ متاعى کاسدتر از کتاب خدا نیست اگر آنچنانکه شایسته است تلاوت شود . و هیچ متاعى رواجتر و گرانبهاتر از آن نیست اگر تحریف شده باشد و از معنى واقعى خود گردیده باشد . هیچ چیز را زشتتر از کار نیک نمىدانند و هیچ چیز را نیکوتر از زشتکارى نمىشمارند .