بدترین مردم کسانی اند که از بدترین مسأله ها می پرسند تا دانشمندان را به اشتباه اندازند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
تعلیــــــــــــــــــم وتعــــــــــلم
آنکه به یافتن آب اطمینان دارد ، هرگز ، از تشنگى هلاک نمى‏شود
پنج شنبه 89 آبان 6 , ساعت 8:35 عصر  
 

4 خطبه‏اىاز حضرت علی علیه السلام 

در تاریکى ، راه خود را به هدایت ما یافتید و بر قله عزّت و سرورى فرا رفتید و از شب سیاه گمراهى به سپیده دم هدایت رسیدید . کر باد ، گوشى که بانگ بلند حق را نشنود ، که آنکه بانگ بلند را نشنود ، آواز نرم چگونه او را بیاگاهاند . هر چه استوارتر باد ، آن دل که پیوسته از خوف خدا لرزان است . من همواره در انتظار غدر و مکر شما مى‏بودم و در چهره شما نشانه‏هاى فریب خوردگان را مى‏دیدم . شما در پس پرده دین جاى کرده بودید و پرده دین بود که شما را از من مستور مى‏داشت ، ولى صدق نیت من پرده از چهره شما برافکند و قیافه واقعى شما را به من بنمود . براى هدایت شما بر روى جاده حق ایستادم ، در حالى که ، بیراهه‏هاى ضلالت در هر سو کشیده شده بود و شما سرگردان و گم گشته به هر راهى گام مى‏نهادید . تشنه بودید و ، هر چه زمین را مى‏کندید به نم آبى نمى‏رسیدید . امروز این زبان بسته را گویا کرده‏ام ، باشد که حقایق را به شما بگوید . در پرتگاه غفلت سرنگون شود ، اندیشه کسى که به خلاف من ره مى‏سپرد ، که من از آن روز که حق را دیده‏ام ، در آن تردید نکرده‏ام . اگر موسى ( ع ) مى‏ترسید ، بر جان خود نمى‏ترسید ، بلکه از چیرگى نادانان و گمراهان مى‏ترسید .

امروز از ما و شما یکى بر راه حق ایستاده و یکى بر باطل . آنکه به یافتن آب اطمینان دارد ، هرگز ، از تشنگى هلاک نمى‏شود

 

-فتامل-


نوشته شده توسط ینی اسد | نظرات دیگران [ نظر] 
اثبات وجود حضرت حجت(ع
پنج شنبه 89 آبان 6 , ساعت 8:3 عصر  
1. اثبات وجود حضرت حجت(ع)<\/h6>

مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی(ره) از آیات و مراجعی بود که بی واسطه به فیض ملاقات حضرت مهدی، صاحب الزمان ارواحنا له الفداه مشرف شده بود. یکی از آن موارد، قضیه شگرفی است که مرحوم شیخ محمد شریف رازی در جلد اول کتاب گنجینه دانشمندان نقل کرده است.
او می نویسد:
علامه حاج سید محمد حسن میرجهانی طباطبایی، صاحب تألیفات مفید که از خواص اصحاب ایشان بودند حکایت کرده اند که:
« یکی از علمای زیدیه به نام سید بحرالعلوم یمنی وجود حضرت ولی عصر علیه السلام را انکار می کرد و با علما و مراجع شیعه آن روز مکاتبه کرده و برای اثبات وجود و حیات آن حضرت برهان می خواست و آقایان از کتب اخبار و تواریخ عامه و خاصه اقامه دلیل می کردند؛ ولی وی قانع نمی شد و می گفت: من هم این کتب را دیده ام.

تا اینکه برای مرحوم آیت الله اصفهانی نامه نوشت و جواب قاطعی خواست. سید در جواب مرقوم فرمود: جواب شما را باید مشافهتاً بدهم، شما طی سفری به نجف مشرف شوید.
آن سید یمنی با فرزندش سید ابراهیم و چند تن از مریدان خاصش، به نجف اشرف مشرف و همه علما از جمله مرحوم آیت الله اصفهانی از وی دیدن کردند. سید یمنی عرض کردند من روی دعوت شما، به این مسافرت آمدم، جوابی که وعده فرمودید بدهید. ایشان فرمودند: شب بعد به منزل من بیایید.

شب بعد به منزل آسید ابوالحسن آمدند و پس از صرف شام و رفتن اکثر میهمانها و گذشتن نیمی از شب، نوکر خود، مشهدی حسین چراغدار را طلبیده و فرمودند: به سید یمنی و فرزندش بگویید بیایند و ما تا درب منزل رفتیم به ما فرمودند: شما نیایید و خود به اتفاق سید و فرزندش رفتند و ما ندانستیم کجا رفتند.
تا روز بعد که سید ابراهیم یمنی، فرزند بحرالعلوم مزبور را ملاقات کردم و از جریان شب پرسیدم. گفت: الحمدلله (بحمدالله) ما مستبصر و اثنی عشری شدیم.

 گفتم: چطور؟ گفت: برای اینکه آقای اصفهانی حضرت ولی عصر امام زمان علیه السلام را به پدرم نشان داد. تفصیل آن را پرسیدم.
 گفت: ما از منزل که بیرون آمدیم نمی دانستیم به کجا می رویم؛ تا اینکه از شهر خارج و وارد وادی السلام شده و در وسط وادی جایی بود که آن را مقام مهدی علیه السلام می گفتند.
چراغ را از مشهدی حسین گرفته و خود به اتفاق پدرم و من وارد آن محیط شدیم. پس آقای اصفهانی خود از چاه آنجا، آب کشیده و وضو تجدید کرد و ما به عمل او می خندیدیم؛ آنگاه وارد مقام شد و چهار رکعت نماز خواند و کلماتی گفت؛ ناگاه دیدیم آن فضا روشن گردید، پس پدرم را طلبید.
وقتی وارد آن مقام شد طولی نکشید که صدای گریه پدرم بلند شد و صیحه ای زد و بیهوش شد؛ نزدیک رفتم دیدم آقای اصفهانی شانه های پدرم را مالش می دهد تا به هوش آمد و وقتی از آنجا برگشتیم پدرم گفت: حضرت ولی عصر حجه بن الحسن العسکری علیه السلام را مشافهتاً زیارت کردم. و با دیدنش مستبصر و شیعه اثنی عشری شدم. »
سید مزبور بعد از چند روز از نجف اشرف به یمن مراجعت نمود و چهار هزار نفر از مریدان یمنی خود را، شیعه اثنی عشری نمود. »


نوشته شده توسط ینی اسد | نظرات دیگران [ نظر] 
امید دیدن رویت
پنج شنبه 89 آبان 6 , ساعت 7:59 عصر  

بیا که صبر برایم چه خوب معنا شد

در انتظار ظهورت دلم شکیبا شد

تمام دفترعمرم سیاه شد اما

امید دیدن رویت دوباره پیدا شد

چه جمعه ها که گذشت و نیآمدی آخر

دعای منتظرانت حدیث شبها شد

چکیده قطره اشکی زدیدگان زان پس

فضای سبز نیایش پر از تمنا شد

حصار یأس چه زیبا شکست با یادت

ولی چگونه بگویم که عقده ها وا شد

هنوز مانده به دل آرزوی دیدارت

بیا بیا که بهارم خزان غمها شد

 


نوشته شده توسط ینی اسد | نظرات دیگران [ نظر] 
«صعصعة بن صوحان»
پنج شنبه 89 آبان 6 , ساعت 7:56 عصر  

حضرت علی علیه السلام در جواب سؤال «صعصعة بن صوحان» ـ که از یاران آن حضرت بود ـ در باب دجّال و خروجش، و پیرامون نشانه هایی از ظهور امام زمان علیه السلام ، چنین فرمودند:

«فَاِنَّ عَلامَةَ ذلِکَ اِذا اَماتَ النّاسُ الصَّلاةَ وَاَضاعُوا الاَمانَةَ وَاسْتَحَلُّوا الْکِذْبَ، وَاکَلُوا الرِّبا وَاَخَذُوا الرُّشا وَشَیَّدُوا البُنْیانَ وَباعُوا الدّین بِالدُّنْیا وَاسْتَعْمَلُوا السُّفَهاءَ وَشاوَرُوا النِّساءَ وَقَطَعُوا الاَرْحامَ وَاتَّبَعُوا الاَهْواءَ، وَاسْتَخَفُّوا بِالدِّماءِ...؛2 علامت خروج و قیام دجال زمانی است که مردم نماز را ترک کنند [و در میان مردم بمیرد]، امانتها را ضایع کنند؛ دروغ گفتن را حلال شمارند؛ ربا بخورند؛ رشوه بگیرند؛ ساختمانها را محکم سازند و دین را به دنیا فروشند؛ مردمان کم عقل را بر کارها گمارند؛ زنان را در کارهای اجتماعی و شخصی طرف مشورت قرار دهند؛ قطع صله ارحام کنند؛ از هوا و هوس پیروی کنند و [کشتار و [خونریزی را کوچک شمارند،... .»


نوشته شده توسط ینی اسد | نظرات دیگران [ نظر] 
دانی که انتظار تو با ما چه میکند؟
پنج شنبه 89 آبان 6 , ساعت 7:51 عصر  

 

دانی که انتظار تو با ما چه می‌کند؟

توفان ببین به پهنه دریا چه می‌کند

آشفته ام چو موج به دریای زندگی

آشفتگی ببین به دل ما، چه می‌کند

یکدم بپرس این همه غم این همه بلا

در خاطر شکسته زغم ها چه می‌کند

دور از بهار روی تو بی‌برگ مانده‌ام

بی برگ و بار مانده به دنیا چه می‌کند؟

بنشین ز راه لطف دمی در کنار دل

آخر بپرس این دل تنها چه میکند

طاووس کبریایی، ای هدیه خدایی

تو دیدینی‎ترینی، ای دیدنی کجایی؟

هر دیده مست راهت، غمدیده در پناهت

خشکیده یاس عالم در حسرت جدایی

ای آسمان اول، ای سایبان آخر

ای چشم چشمه عشق، رحمی به بینوایی

آرام‎تر که من هم با کودکان بیایم

پایی نمانده دیگر، جز دست بر دعایی

سخت است بی تو بودن، سخت است بی تو ماندن

سخت است بی تو بی تو، بی یار آشنایی

آسان نمی‎توان رفت از خوان رحمت تو

بگذار تا بمانم در زیر گرد پایی

امید ناامیدان، مهدی سرت سلامت

سنگ است قلب بی تو، ننگ است بی وفایی

 


نوشته شده توسط ینی اسد | نظرات دیگران [ نظر] 
<      1   2   3   4      >
درباره وبلاگ

تعلیــــــــــــــــــم وتعــــــــــلم

ینی اسد
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 3 بازدید
بازدید دیروز: 3 بازدید
بازدید کل: 28654 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
نوشته های پیشین

آبان 89
اسفند89
فروردین90
لوگوی وبلاگ من

تعلیــــــــــــــــــم وتعــــــــــلم
لینک دوستان من

عاشق آسمونی
حقیقت در دنیای مجازی
مهر بر لب زده
مهربرلب
..::* حامیان ولایت *::..
آقاشیر
سروش دل
.: شهر عشق :.
O2H-SMS
همه چیز
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
«نجوای شبانه»
سعادت نامه
توشه آخرت
زائر ...zaeer
سایت حقوقی قانون ایران + www.LawIran.ir
سرود عرش
کیمیا
خیارج سرای من است
وبلاگ مرزداران عشق * ایران *
ناجی
***رویا***
بر و بچه های ارزشی
Sea of Love
یالان دنیا
کشکول
پراکلیتوس آمده
فریاد بیصدا
صفاسیتی
زیباترین
گالری بهترین ها
فانوس
اردبیل شهری برای همه
یک بله و یک عمر خوشبختی یا یک بله و یک بلا
انجمن روانشناسان حوزه
سیدحمید حسینی
دانشکده علوم حدیث
پژوهشکده علوم حدیث
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر عج
نهج البلاغه
خودم
فقط خدا
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ